فصلی سیخ همی خواهم زدندیزم
در توصیف شیخ مظفر (سیخش سبز) ، آنچه را
که از وی همی دانمی:
و گویند در عصر سیخ وندان (از دوره های زمین شناسی!)
شیخی بود مظفر نام که به اشارتی از ابتدای کوهستان
به دنباله الگانس همی متصل گشته و آدمیان را همی به
سیخ خویش روی می کاست !
نقل است از بیل گیت ابن ویستا که روزی شیخ مظفر از
پرداختن سیخ خویش فارغ گشته ، عزم به هزیمت نهاندنی
که ناگهان کلنگی سیه فام بر فراز بام وی را چنین ندا نمود که :
"سیخی بزن ، بیداد کن !"
و گویند شیخ مظفر بدین سخن ، استقرار خویش از کف ربوده
و صیحه ای کشد بسان آنچه از سوت الغلمون (گونه ای از ماکیان
که در بن بستهای قزوین! به وفور یافت همی گردند) نموده
و بر زمین بکوفتندی ، چنان که بسامد آن نیمی از سیخ لند را
همی برقصاند!
کاتبان عینی و درآورندگان متون انتصابی! وی را احاطه نموده
و هر کدام در وصف وی صفحاتی چند بنوشتند که از مشورترین
آن متون به کتب ابن پی دی اف ! می توان اشاره ای مستقیم نمود!
ابن پی دی اف همی درآورد که شیخ مظفر به وقت بهوش آمدن
و تا به روز آدینه ، آوای انواع گونه های ماکیان در تمامی ارض
را به تفکیک واحد ! تکرار می نموده است.
همچنین از مو ابن زیلا نیز نقل است که آنچه در اصل باعث مشهور
شدن این شیخ به شیخ مظفر گردید ، سیر وی پیرامون سیخ موران
همی بوده است که در اینجا به اشارتی از آن بگذریم و چنانچه
این اشارت تو را کفایت ننمود ، حقیر و شیخ ابو سعید را خبر همی ده
تا تو را بسان ابن ویژوال! تفهیم نماییم تا در آن استاد گردی.
...
پس ای صاحبان سیخ ، شما را این چنین پند و اندرز نماییم ، باشد
که تفکری جدید در خویش ایجاد نمایید.